مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
دخـیـل بـسـتهام امشب پَـرِ عـبـایت را مگـر نگـاه کـنـی حـال این گـدایت را ز من زُراره بساز ای امـامِ خـوبـیها خـدا به دست تو داده فـقـط هـدایت را دعـای من که به جـایی نـمیرسـد آقـا هـمیشه خـواستهام از خـدا دعـایت را دعای جامعه خواندی، و خواندم و دیدم فـکـنـده بـر سـرِ من سـایـۀ لـوایـت را دلم هوای تو کرده است، اَیُها العَطشان خـدا نصیب کـنـد خـاک سامـرایت را دلیل گریۀ من روضههای غربت توست خدا نگیرد از این چشم روضههایت را چگونه حُرمتِ تو مسـتدام مانـده، بگو شکست دشمن دون قلب پر بـلایت را امـامِ سـامـره، ای سـامـرا عــزادارت چگـونه بـاز کـنم در غـمت روایت را نــوشـتـهانـد مـقـاتـل غـریـب افــتـادی گرفت زهرِ ستم یک نَفَس صدایت را میان هـجـره تنت مثـل بـید میلـرزیـد کبود کرد همین زهر، دست و پایت را هـمینکه پـای نهادی میانِ بـزمِ شراب شکست بغضِ تو، چون جَدِ سرجدایت را به چوب کینه پلیدی نوازشش میکرد مُـخـدَّرات همه دیـدنـد، این جـنایت را |